تعطیلات چگونه گذشت...
موضوع انشائ بعد از تعطیلات نوروزهمیشه همین بود و ما هم آی مینوشتیم خط به خط رویدادهای که بر ما گذشته بود.
خیلی زود تموم شد روزهای که خیلی خیلی منتظرش بودم تا به همه کارهای که از قبل نوشته بودم و کیفم رو پر کرده بودم از کاغذهاش ،برسم.
اساب کشی هم تموم شد خونه جدیدرو خیلی دوست دارم هم خوشگله هم توش راحتیم این خونه اخیر رو اینقدر مبلمانشو تغییر داده بودم که توش راحت تردد کنیم به دیسک کمر مبتلا شده بودم گویا....تقریبا"با هر جارو کشیدن چیندیمان تغییر میکرد ولی اینجا خیلی خوبه امیر حسین در عجبه منه که چقدر اینجا رو دوست داری یه چیز دیگه این پارک به قول یه دختر عمو دارم که دختر عموی واقعیم نیست دختر دوست پدرمه بهش میگه پارک گفتمان یه زمانی پاتوق شام خوردنمون بود تا شام رو هم تموم میکردیم پا میشدیم خیلی اون زمان بهمون خوش میگذشت و میخندیدم آخه این دختر عمو خیلی هم در خندوندن تبحر ی خاص داره از اوناست که میگه ه ادم خندش میگیره اتفاقا" چند روز پیش کاملا"اتفاقی توی پاساژمیلاد نور دیدمش از دیدن ژوان خوشحال شده بود و قرار شد این دختری رو برای عرض ادب ببرم خدمتش بعد از تعطیلات .. ندا جان دختر عمو میدونم شاید اینجا رو بخونی ارادتمندیم.....
آره داشتم میگفتم اینخونه این پارک برام خیلی خوشآینده و مرسی از دوستانی که دعا کردن ما یه خونه خوب پیدا کنیم.سپاس
خلاصه اسباب کشی که تموم شد راهی شمال شدیم بصورت کاملن عجله ای نه اینکه پدر همسر محترمه اونجا خونه دارن ما تعطیلات یه سری بهشون زدیم با خانواده من که اولین بار بود من با پدرم مسافرت داخل ایران میرفتم اصلا"جای تعجب نداره چون پدر اینجانب بدلیل کارش همیشه مسافرت خارج از ایران بود و قتی به خشکی میومد ما به هیچ وجه خونه رو ترک نمیکردیم به قصد سفر و الان چون دوران بازن نشستگی هستش و امکانش بوجود اومد یه سفر٣ روزه رفتیم خیلی هم خوش گذشت و بعد از نورت آو ایران (شمال ایران) خواهر عزیز و دختر عزیز تر از او و همسر محترمشون اومدن تهران و ما کلا" در رفت و آمد بودیم چه نقشه ها کشیده بودیم که کجاها بریم جاهای دیدنی تهران و چقدر رفتیم امروز میگفتیم فردا و فردا پس اون فردا و تعطیلات خیلی خوشگل تموم شد .
خدایش خیلی خسته هستیم اگه قسمت بشه یه سفر ٣ روزه میریم تا خستگی اسباب کشی از تنمون در بیاد اگر که نه باز هم شکر که تعطیلات خوش گذشت و اما گل دخترمان برگ گلمان که توی روزهای اول بمیرم چه سرما خوردگی گرفت بعد که خوب شد یه چشمش دائم قی میکنه و همش درگیر قطره و شستشو هستم تا دیشب که بردم دکتر و گفت عفونی شده و الان پماد استفاده میکنه خدا رو شکر از وزنش کم نشد چون در هر شرایطی این شیر رو بهش با هر کلکی هم شده میدم .خدا هم منو ببخشه اگه در دادن سوپ و قطرهای ویتامینش تعلل میکنم .به خدا رسیدگی به بچه یه نفر رو به صورت ثابت میخواد .امسال مامی تصمیم گرفته هم سوپ رو جدی بگیره هم پارک رو که دختری حسابی بهش خوش بگذره.
و در پایان اگه عازم بودیم که دعا کنید با ژوان بهمون خوش بگذره و دختری ما اذیت نشه اگه نرفتیم که در خدمتتونیم .