ژوانژوان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

روزهای زیبای من

ادامه تعطیلات...........

1392/4/1 9:26
نویسنده : مامی
623 بازدید
اشتراک گذاری

کلن فروردین ماه در کشور عزیزمان همش تعطیلی و خوش به حال ماست فکر نکنم هیچ کسی اندازه ددی حرص بخوره و اونچه که نباید بگه رو نثار آدم های تنبل میکنه مرد کار دیگه............

بعد از تعطیلات ١٣ برای خرید لباسهای ١ تا ٢ سال راهی یه سفر 4روزه شدیم سفر دوباره با تو حس وحال جدید سفر باهات ،بلیط ٢ نفره ،با یه کارت پرواز NO SEAT ، یه INF خوردنی ، دو تا صندلی و یه کمر بند ایمنی کودک و بازم شیر خوردن در لحظه اوج و فرود .....عاشقم عاشق مسافرت باهات چون خوش سفری اصلا"همه چیزت خوشه خود عشقی عشق 4 روزی رو باهام بودیم با هم باهم جیک تو جیک گاهی میزاشتم خودت لباساتو انتخاب کنی هر کدوم رو که با توجه میگرفتی رد خور نداشت برات ورش میداشتم ددی هم در کنارمون بود و طفلک مثل همیشه نتونست واسه خودش باشه در عوض حسابی این چند روز رو خوش گذروندیم زیر بارون زیر آفتاب ..و تاکسی، مترو ،منوریل،اتوبو س با همه وسیله ای که فکر کنی تردد کردیم .

از تعطیلات که بگذریم شروع روال عادی زندگی که اونم با تو بازم عشقه مثل هر روز ساعت هفت و سی دقیقه به زهره عزیز تحویلت میدم و اونم تا ساعت 2 ازت نگهداری میکنه البته وقتی من میام تا یکی 2 ساعت پیشمون هست که خدا خیرش بده وگرنه من به کارهام نمیرسم همین جوری هم ساعت و دقیقه کم دارم  جدیدن یه پارک میریم و سرسره و تاب بازیت منو به اوج خوشبختی میرسونه وقتی قیافتو اونجوری که یعنی من خیلی خوشم میکنی و هم زمان بقیه بچه ها رو هم زیر چشم نگاه میکنی ببینم اونا هم همین حس رو دارن   ..... من دیگه دیوو نه شدم  با این همه لحظه های ناب با تو.....

و یه فرصت کوچیک برای شام ددی و خودت و بازم بازی توی رخت خواب تا به خواب بری و من تازه برم سراغ کارها عقب افتاده تا پاسی از شب ......

ژوان هم هیوا جون و هم خاله آزاده نی نی دارن براشون دعا کن به خصوص خاله آزاده که شرایط سختی داره از خواننده های  عزیز وبلاگتم این میخوام میدونم همشون نی نی دارن یا نی نی های ناز رو دوست دارن ما یه خاله آزاده داریم که عاشق نینی و خدا بعد از سالها یه نی نی داده و این کوچولو می خواد حسابی خودشو عزیز کنه مامانشو داره اذیت میکنه که بازم سپاس خدای بزرگ رو....

واما مشاوره پایان 9 ماهگی مینویسم واسه مامانای عزیز...

خانم صمدیان این ماه هم توصیه های کردن که تا اونجا که یادمه میگم شاید به درد بقیه مامانها هم بخوره اول از همه روروئکتو ثابت کردم به هزار و یک دلیل ..دوم شیر شب قطع شد اونم به 2 هزار دلیل

قبل رفتن به هر جا برات توضیح بدم داریم کجا میریم و اونجا چه کسانی منتظرتن ( یه چیز جالب گاهی ژوان توی خواب گریه میکرد و به اینم توجه نداشت که من یا ددی بقلش کردیم همونجوری چشم بسته فقط ادای گریه در میورد نه با اشک ) برام جالب بود و جای عجب داشت من که تا به حال به ژوان حتی بد هم نگاه نکردم چه برسه به پر خاش پس واقعا" جای عجب بود ولی اینجا رو بگم که وقتی دقت کردم شبهای که جای دعوت داشتیم یا میزبان بودیم این اتفاق میفتاد که طی صحبت با خانم صمدیان متوجه شدم ژوان از اینکه از ما لحظاتی دور میشه ترس داره و باید هر جا وارد میشیم 15 دقیقه بغل خودمون باشه و بعد با درخواست خودش به آغوش بقیه بره حالا اینو من چه جوری برای دوستان و خانواده  عزیزمون چه جوری جا بندازم خودش یه مساله هست و هر 15 دقیقه باید ما اونو یه بغل کنیم و مطمئنش کنیم که هستیم و تو رو بسیار دوست داریم .....
غذا یواش یواش تا پایان 1 سالگی 50 در صد جای شیر رو بگیره که پای ثابت سفره ما شدی ...چون تا قبل از اون من اینقدر برای غذات اهمیت نمیدادم و فقط شیر در اولویت بود .

بازی با مکعب از خالی شدن از ظرف جاشو با پر کردن ظرف از مکعب عوض کرد یعنی تا 1 سال بازی برای تو مفهوم بهم ریختن بود و از 1 سال معنای ساختن رو یاد میگیری که من به شخصه بوسه میزنم به دستهای نازت و هر چیزی رو که باهاش ساختی من روی چشمام میزارم عزیزم .

و برای کمک به راه رفتنت مقداری از اسباب بازی هاتو درامتداد مبل بچینم و تو یکی یکی اونها رو جمع کنی و قدم هاتو بعد روی جفت چشمهای من بزاری که قدمهاتو هم می ستایم .
راستش دیگه یادم نیست چون اونروز شروع آنفلانزای من بود و با تن درد شدید خودمو به مطب رسوندم 3 تا کتاب هم گرفتم که اسم دقیقشو اینجا میزارم واسه مامانای کتاب خون ....
از همه دوستها که پیام گزاشتن و جویای ما بودن ممنون همین الان همرو میجوابم....
پست بعدی فقط عکس های دختری قول قول

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (19)

نیلوفر
28 فروردین 92 15:11
سلام
همیشه به سفر و خوشی،خوشحالم که با ژوان گل اینهمه بهتون خوش گذشته واقعا خوش به حالتون به خاطر داشتن چنین فرشته خوشگلی،ایشالا که خدا همیشه حافظش باشه
ما که از همین الان دلمون ضعف میره برای دیدن عکسای خوشگل خانوم،دیگه طاقت نداریم
خیلی مراقب خودتون باشید
بوسسس



مرسی نیلوفر جون چشم عکسهاشو میزارم به زودی این آپلود و کوچیک کردن سایز خیلی وقت گیره به خدا
وحیده
28 فروردین 92 15:11
سارا جون برات رزوی سالی پر از خوشبختی و سلامت رو دارم.ژوان عزیز امیدوارم امسال در کنار مامان و بابات روزای رویایی و زیبایی رو بگذرونی من واقعا دوست دارم و مدام به وبلاگت سر می زنم تا عکسهای خوشگلت رو ببینم.دوست دارم یه روز از نزدیک ببینمت و یه ماچ گنده از اون لپات بردارم.خدا نگهدار و حافظت باشه از چشم بد.واسه هیوا جون و خاله آزاده هم آرزوی دو تا نی نی سالم و خوشگل می کنم تا اونا هم مثه مامانت خوشبختی رو تو زندگیشون احساس کنن.آمین


وحیده عزیز نمیدونم چه جوری جواب احساسات قشنگتو بدم
ممنون که دختر منو اینقدر دوست داری متاسفانه آزاده عزیزم 2 تا نی نی نازشو از دست داد ودعا کن یه بار دیگه خدای بزرگ به این دوست عزیز من رحم کنه و به آرزوش که داشتن یه بچه است برسونه...در حکمتش موندم
بازم ممنون از توجهت به این موضوع
ندا
29 فروردین 92 12:12
سلام ساراجان اگه يادنون باشه دفعه قبل که نظر گذاشتم هنوز ني ني ام بدنيا نيومده بود و راجع به دکتر ازت سوال کرده بودم. الان پسرم بدنيا اومده و 48 روزشه.
ژوان خوشکله چطوره؟ از طرف من ببوسش.
یه سوال داشتم
شما به ژوان شير خشک و شير خودتون را ميداديد(با شيشه؟) و اين باعث نشد که سينه را نگيره؟
آخه دکتر به من گفته با سرنگ بده ولي اين کا خيلي سختيه.
درضمن خانم صمديان مشاوره کودکه؟ ميشه شمارش را به من بديد؟
ممنونم


ندا جون قدم نو رسیده مبارک اسم پسر گلی رو چی گذاشتی؟
ببین من با شیشه دادم چون شاغل بودم و همش استرس اینکه شیشه رو نگیره داشتم و لان راحتم مسلمه وقتی بچه شیشه میخوره سینه مادرو کمتر دوست داره ولی من به دلیل داشتن آلژی ژوان باید بهش شیر خشک مخصوص میدادم .... که بلاخره شیر خشکی شد و شیشه خور

شماره خانم صمدیان 88251542
88286886 بگو با خانم صمدیان وقت میخوام و در پایان 3 ماهگی ببرش
کاش میشد عکسشو میدیدم وبلاگ داره؟
نگار
29 فروردین 92 20:28
سلام...وااای چقدر خوش گذشته خرید با ژوان خانوم..دقیقا تونستم تجسم کنمتون ی مادر ودختر خوش سلیقه


مرسی نگار جون همینطوره که میگی خیلی خوش گذشت امیدوارم همیشه خوش باشید شما هم... مرسی
آتنا مامان آرنیکا
31 فروردین 92 9:42
سلام ساراخانومی گل
ایشالا که خوب خوب شده باشی
چقدر خوب که مشاوره و بحث هایی که مطرح شده بود رو برای ما خوانندگان نوشتی .
خوشحال شدم که به وب دخملی سر میزنم و مطالب خوب نصیبم میشه .
اون مورد وارد شدن به مکان جدید هم بسیار خوب و مفید بود .
فقط در مورد بازی با مکعب ها من از مطلبت متوجه نشدم . منطور این بود که فقط مکعب ها رو بچینیم و بگذاریم بچه ها بهم بریزن ؟
بازم سپاس که مطالب آموزنده قرار دادی.
ژوان نازم رو ببوس
بی صبرانه منتظر دیدن چهره ی ماه و خواستنی دخترگلم ،ژوان خانومی هستم.


قبل از 9 ماهگی باید مکعب ها رو فقط بهم بریزه مثلن توی یه ظرف فقط خالیشون کنه بعد از 9 ماهگی باید یاد بگیره با این مکعب ها و لگوها چیزی بسازه 9 که بازم زوده از 9 ماه به بعد از 1 سالگی کلن باید ساختن ها رو یاد بگیره یا ظرف خالی مکعب رو پر کنه

خواهش میکنم عزیزم کاری نکردم مرسی که ما رو میخونی
گلبرگ
31 فروردین 92 16:55
سلام دوست مهربونم منم دوباره و چند باره به پیج دخملت سر زدم و از اینکه با هم خوشحالید وسلامت خیلی شاد شدم.من تو محله گیشا بزرگ شدم و خیلی دوست دارم یه روز با پسرم بباییم اونجا تا از نزدیک ببینیم همدیگرو.یوسف ما فقط یه کوچولو از ژوان کوچولوتره در هر حال من خیلی دوست دارم یوسف هم بازی پیدا کنه و شما با این همه مهربانی معلومه که دختر باهوشی هم تربیت میکنی.منم با مشاوری که شمارش و برای دووستمون گذاشتی تماس میگیرم.ممنونم و همیشه در پناه خدا باشی.


گلبرگ جون وقتی احساس کردی میتونی به پارک بیاریش حتمن خبرم کن قرار بزاریم .مشاوره رو هم برم عالیه برای یوسف عزیز آرزوی سلامتی دارم و در کنار هم خوش باشید ببوسش . منتظرم
نیکی
31 فروردین 92 20:02
دلم واسه ژوان خیلییییییییییییی تنگ شده سارا جون زودتر ازش عکس بذار!
راستی هر بار میرم نی نی سایت کلی خوشحال میشم که عکس ژوان اون بقله!
فکر کنم دیگه هیچ وقت تبلیغ ها رو نبندم!


مرسی نیکی حتمن حتمن .قربونت برم که اینقدر با محبتی به ژوان
آتنا مامان روشا یدونه
31 فروردین 92 22:30
بی صبرانه منتظر عکسهای نازت هستیم


روشای عزیزم مامانت حسابی شرمنده میکنه ما رو هااااااااااا!!!!!!!!!1
زهره مامی ژوان
1 اردیبهشت 92 10:20
سلام سارا جون. خوبی؟ امیدوارم که حالت کاملا خوب شده باشه...
دلم برای دیدن عکسهای ژوان تو لباسهای خوشگلش خیلی تنگ شده ، ما هم چند روزیه که از سفر برگشتیم و روال عادی زندگی رو دوباره شروع کردیم...
من هم به زودی عکسهای ژوان رو می ذارم تو وبش...
ژوان جونمو خیلی ببوس از طرف من...


ای جان خدا میدونه چند بار سر زدم که عکسهای گل دختری رو در بلاد فوق العاده زیبای کفر ببینم که دیدم هنوز نیومده از فرنگ ژوان خاله ...پس رسیدن به خیر و خیر مقدم فکر کنم سخت بود دل کندن از بلاد غربت کاش واسه دختر یه پاس میگرفتی شهروند افتخاری....
زود عکس بزار برامون
عاطفه
1 اردیبهشت 92 12:54
سلام سارا جون اول از همه یه بوسه کوچولو از ژوان قشنگم بکن بعدشم اینکه امیدوارم سال خوبی رو با هم داشته باشین . آدرس وبلاگ نی نی مون ownbaby.niniweblog.com
منتظر نظرتون هستم .
در ضمن منی که نی نی دارم از ته دلم دعا می کنم که دوستتون آزاده نی نی شو به سلامتی به دنیا بیاره آخه همچین اتفاقی برای دوست من آزاده هم افتاده . برای همه دعا کنیم


عاطفه عزیز زاده قسمت نشد نی نیهاشو تو بغلش بگیره دعا کن به زودی بازم باردار بشه و دوست عزیز شما به امید خدا به سلامتی این دوران پر استرس رو طی کنه .بازم مرسی که براش دعا کردی خواست خدای بزرگ بود
ندا
1 اردیبهشت 92 13:32
ممنون سارا جان. منم از اول مهر بايد برم سر کار و بايد شيشه بدم . الان هم چون شيرم زياد نيس بايد بدم ( چون بچه زردي گرفت و وزنش از 3350 موقع تولد رسيد به 2900)و همش استرس دارم شير خودمو نخوره(از بس که از اول تا حالا کشتند ما را با اين طرح جديدشون که تکريم شير مادره).
اسمش را گذاشتيم هوراد به معناي بنده خاص خدا.
راستش من تو اين مدت اين قدر اذيت شدم و بيخوابي کشيدم و استرس شير خوردنش را داشتم که تازه جمعه بردمش آتليه و درضمن ممنون . چون بردمش آتليه هيمن( دفعه بعد که رفتي کلي تخفيف بگير چون براشون مشتري پيدا کردي).
البته دو تا از عکساشو خود آتليه رو سايتش گذاشته که ميشه اونجا ببينيش( البته يکي از عکساش با خودمه که کاملا تصادفي موقع اومدن توي بغلم بود خنديد و اونا هم زود عکسش را گرفتن).
اين خانم صمديان مدرکش چيه؟ دکتره؟
بهرحال بازم ممنونم و خيلي دوست دارم . چون آدمي هستي که اطلاعاتت را در اختيار ديگران ميذاري. ژوان جان را ببوس


امیدوارم بنده خاص خدا همیشه خاص باشه و عزیز برای بنده های دیگه خدا
مدرک خانم صمدیام ارشد روانشناسی بالینی و کارش مشاوره هستش من فوق العاده راضیم
ندا
1 اردیبهشت 92 14:08
راستي يادم رفت بگم که وبلاگ داره ولي در واقع ميشه گفت هيچ مطلبي توش ننوششتم و عکس هم نذاشتم. چون خيلي خيلي خسته ام و از هر فرصتي استفاده ميکنم که بخوابم. انشالا کمي انرژي بگيرم راه اندازيش ميکنم.


خودتو اذیت نکن حسابی استراحت کن
عاطى
1 اردیبهشت 92 16:45
ما منتظريم يالالالالالا
يالا
يالا
پسر م باز با كله رفت تو مانيتور
فكر كنم اونم فهميد اومدم وبلاگ ژوان!!!!!


الهی بمیرم عاطی حواست به گل پسری باشه!!!!
پگاه
2 اردیبهشت 92 9:21
بازم رشیدن همیشه به سفر ان شاله امسال همش سفرهای خوب و خوش برین .دختر گل من همه چیزش خوبه همه چیزش دوست داشتنیه مامان گلش هم همینطور .
زود عکسهاشو بزار زیاد هم بزار که دلم هزار تا تنگ شده


مرسی پگاه جونم
چشم
شمیم
2 اردیبهشت 92 9:45
سلاام. خوبی سارا جان.
خوبه که نکاتی که مشاور میگه رو هم کنار خاطراتت می نویسی . یه سوال برای خرید وسایل ژوان جان دبی می رید یا ترکیه؟ با این نرخ دلار میخواستم ببینم به صرفه هستش یا نه؟ راستی ما هم گیشا هستیم تو تاپیکمون توی نی نی سایت هم نوشتم . خوشحال میشم بتونیم با هم قرار بذاریم بریم پارک =)


شمیم جون چه خوب پس بیا حتمن با هم نی نی ها رو ببریم پارک من منتظرم شمامو برات تو نینی سایت میزارم
تولد هم که میای حتمن؟
راستش من واسه ژوان فقط لباس خارجی میگیرم چون به نظرم هر چی شسته میشه خراب شدن نداره اگه از اینجا بگیرم خیلی بیشتر از ترکیه هستش سری اول از دبی گرفتم که تنوع برند اونجا زیادتره ولی گرون تر از ترکیه هستش ولی این سری فقط از گپ و زارا و تو خونههارو هم از c&a که مناسبتره خریدم کل لباسهاش تا 24 ماه که میشه 2 سال حدود 4 تومن شد تازه وسایل متفقرقه هم داشت مثل کرم و شامپوو.....
اگه ایران بود خیلی بیشتر میشد.
من هیچی دیگه تا 2 سالگی براش نمیخرم حتی یه جوراب...
0 تا 1 سالگی هم همین طور بود.
آتنا مامان روشا یدونه
2 اردیبهشت 92 15:13
ساراجون مرسی که با حوصله وبلاگ روشا رو نگاه کردی و از کار و زندگی افتادی. تمام پاسخ های سوالتون رو پایین پرسش هاتون دادم


خواهش مطالب خوندنی بود ما رو کشوند وگرنه من کاری نکردم زحمت ها به گردن مامی آتنا بوده .
عاطفه
3 اردیبهشت 92 12:38
ساراجون من عاطفه هستم که توی تیراژه شما رو دیدم با دوستم ،‌نه عاطفه عزیز زاده


عاطفه جون خوبی؟ نی نی در چه حاله ؟رفتی سونو تعیین جنسیت ؟همش منتظر پیامت بودم ولی من یه عاطفه دیگه هم دارم ببخشید . اسم نینی چی؟بابا منو اینقدر بی خبر نزار!!!!!!!!!!!!
گلبرگ
4 اردیبهشت 92 23:50
سلام من دوباره ازت سوا دارم ببخش.من با خانم صمدیان تماس گرفتم و قرار شد بعد پرداخت ویزیت وقت بدن.لطفا یکم از مشاورش بگو.راستش من کنجکاو شدم بدونم چطوری با یوسف رفتار میکنه.در ضمن چطوری شیر شب و گرفتی؟تاثیری تو وزن گیری ژوان نداشت؟راستی میتونم شمارت و داشته باشم؟اگر تمایل داشتی بهم بگو.اخه من یه مامی نگرانم.....


گلبرگ جون برای این میگه پول بریز که حتمن بری برای مشاوره های بار اول به این صورته و هزینه اینمی گیره 13 تومنه فکر کنم ......
و مطمئن باش اونها از ما با بچهها بهتر رابطه برقرار میکنن .
در مورد شیر شب ژوان با شروع غذا کمکی به صورت جدی شام خور شده و 10 که شام میخوره بعد 5 پیمانه شیر خشک تا 7 صبح کاملن سیره
شاید یوسف شما شیر مادر میخوره و سیر نمیشه که شبها بیدار میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چشم میلیتو بده برات شماره میزارم
عاطفه - تیراژه
7 اردیبهشت 92 12:27
سارا جون از جوابی که دادی فهمیدم اشتباه گرفتی .
نی نی هم خوبه با اینکه هفته 12 نسل امید گفته بود دختره اما تو هفته های 16 و 18 رفتم گفتن پسره ،‌سارا جون به نظرت بازم احتمال اینکه اشتباه باشه هست ؟ اسمش رو می ذاریم آرشا البته اگه همچنان پسر باشه
ژوان گلم رو ببوس


عاطفه جون سونو فریور فرزانه حرفی توش نیست من هفته 10 رفتم وتشخیصش درست بود ولی نسل امید منم شنیدم که همش تناقص داره.....
اسمش هم زیباست نامدار باشه..........