42 ساعت دیگه تو بغلمی
دختر گلم ،عزیزم ،مامی جون این چند ساعتهای پایانی رو هم صبر کن عشق من .دیگه چیزی نمونده میدونم که دیگه حسابی خسته شدی یه تکونهای میخوری که همه ما میترسیم نکنه دختر طلا زودتر بیاد . امروز آخرین کارهامون رو هم انجام دادیم هماهنگی با آتلیه اتاق عمل و بانک بند ناف رویان فقط فردا رو صبر کن .قراره شنبه ساعت یک ربع به شش بیمارستان باشیم نمیخوام بیشتر از این برات بنویسم چون این آخرین پست نیست که برات میزارم .آخرین حرفهامو فردا شب بهت میگم گل من . ژوان مامی و دد خیلی منتظرتن قربونت برم
نویسنده :
مامی
9:18