ماهگرد 10 ماهگیت
فردا اداره برامون یه جشن گرفته ولی دوست ندارم برم آخه زندگی من تو خونه باشه و من برم جشن این اولین بار نیست که حس مادری بهم اجازه خوشی بدون تو رو نمیده این ددی یه چند باری میخواست منو اغفال کنه وبدون تو بریم رستوران که رای شو زدم و گفتم بدون ژوانی هرگز ....
خلاصه اینکه فردا روز زن،روز مادر ،و یه روزی که تو روزی درکش خواهی کرد و من بگردم واسه مادر شدنت
فسقل من ....
فردا باید یه سر بریم پیش مامانی و ای کاش مادری هم بود و تلفنی باید روزشو تبریک بگیم ....
من هم میخوام امسال واسه روز مادر و اینکه اولین سالی بود مادر شدم خودمو سوپرایز کنم .....
امروز ماهگرد تولدته و وارد 10 ماهگی شدی 100 ساله بشی نفسم که از این زود گذشتن روزها چقدر دلم میگیره..... حسابی در تدارک تولد جشن دندون و جشن قدمت هستم فکر کنم همشون با هم بگیریم با این دندون در نیاوردنت ولی من حسابی وقت دارم به همه کارهام برسم.....
دیروز برای اولین بار بردمت پیش دکتر مهدوی خیلی ازش خوشم اومد کلی ازم تعریف کرد که چه مادر خوبی هستم ومن هم به سقف چسبیده بودم اگه ددی بود میگفت نه اینکه ازت تعریف کرد میگی خوشم اومده ..... نه خدای همه جاتو معاینه کرد و تو چه گریه ای میکردی اونم بی توجه کار خودشو میکرد و من واقعا"قادر به تحمل شنیدنه گریه ات نبودم ولی ختم به خیر شد و بلاخره ساکت شدی
گفت تا قبل رفتنش و تا پایان 1 سالگیت دوباره ببینتت ...
مرسی از نورا جون که به ما معرفیش کرد خاله نورا واسه پندار جبران کنیم.....
بازم روز زن و مادر روبه همتون تبریک میگم با آرزوی بهترینها