بدون عنوان
شاید اگه دورانی توی زندگیم بود که خوشحالیم حدی نداشت و میدونستم از فردا روزهام با روزهای دیگه فرقی خواهد داشت ، دیگه خوشبختی دستشو به سمتم دراز کرده تا همیشه ..... سال پیش همین موقع بود از استرس خبری نبود فقط درونم پر از هیجان اومدنت بود... یه دختر ناز یه دختر که قراره واسه من و دد همه چیز بشه یه دختر که هنوز نیومده برکت قدمهاش زود تر از خودش وارد خونمون شده یه دختری که 9 ماه با اومدنش به زیر قلبم وجودم پر از آرامش شده ..... قسم به خدای مهربون که همونی بودی که توی آسمونها سراغت میگشتم و برام زمینی شدی ....
الانم حسم همون حس پارساله نمی دونم برای سالروز تولدت چکار باید کنم تا بدونی چقدر برای ما عزیز هستی ...ژوان دختر ناز مامی پر از عشقم در کنارت و خوش به حالت که وجودت اینقدر با ارزشه . سال پیش همین موقع برات یه نوشته توی وبلاگت گذاشتم امروز به همه اون نوشته ها رسیدم و ایمان دارم خدای بزرگ نگه دارت خواهد بود .
فردا من و دد در کنارت 3 نفری جشن خواهیم گرفت .
پ. ن: دائی عزیز دد از کنار ما رفت و ما برای از دست دادنش امسال برات تولد دسته جمعی نمی گیریم .. امید دارم خدایش بیامرزد.
تا فردا