قاطعیت در کلام یه دختر 17 ماهه
چند روزی به خاطر تعطیلات عاشورابه صورت دربست در اختیار هم بودیم خوبه که ما در روز ساعاتی رو کنار هم نیستیم وگرنه بد جور کلاهمون توی هم میرفت .............
دخترک 17 ماهه من ...(نه دخترک 17 ماهه ما) چنان چشم در چشم به من خیره میشه و برای نخوردن شام قاطعانه میگه نه ....مع مع که من همون جور خیره و مات بهش نگاه میکنم البته خیلی سخته دراین شرایط کنترل کردن خنده( من و امیر حسین چون به او هم ندا میدم عکس العمل نشون نده که خوشش بیاد و تکرار کنه) ولی فکر کن که دختر من با اون قاطعیت از حرفش پایین بیاد.
حالا منظور از مع : پستونک محترمشه که دائم در حال چک کردن اونه ببینه بهش وصله یا که نه..و در صورت لزوم باید بهش وصل باشه حتی اگه نخوره....
عاشقه نه گفتنتم ... چنان سر رو تکون میده به چپ و راست و میگه نه که فکر میکنی محاله این نه بله بشه و همش با من چک میکنه به سمت اشیائ مختلف دست میبره میگه ؟؟ با علامت سر و صورت من باید بگم میتونی دست بزنی یا نه و دقیقن غیر مجاز ها رو دست میزنه نه مجازها................
پ.ن: یه چیزی بگم بهم نخندید مدتها بود دوستان عزیزم برام پیام میزاشتن که برات پیام خصوصی گزاشتیم ومن فکر کنم یه بار هم نوشتم که کجا باید چک کنم امروز وقتی قسمت ارتباطات رو چک کردم از دیدن اون همه پیام خصوصی که جواب ندادم شرمنده شدم .............چشم امروز حتمن این کارو خواهم کرد البته خیلی ها هم دیگه فایده نداره و من کاملن شرمنده هستم مثل دوست عزیزی که دوست داشت پسر نازنینش توی تولد بچه های تیر ماهی باشه من خیلی خیلی متاسفم .