تقدیم به مادرم
اینو مینویسم واسه فرشته مهربون زندگی مادرم:
توی این مدت بارداریم با اینکه دوران خیلی خوبی برای من بود و تقریبا"از اون دسته مادرهای نبودم که سختی زیادی رو تحمل کنم فهمیدم مادر شدن به همین راحتی ها نیست همون دغدغه های ذهنی که درگیرش میشی کافیه تا با شرمندگی از این به بعد به صورت مادرت نگاه کنی .
وقتی بچه بودم و با مادرم قهر میکردم همیشه تعجب میکردم که چرا مادرم زودتر از من پیش قدم می شد برای آشتی و این ناز کردن من چند ساعت بیشتر طول نمی کشید چون مادر طاقت تحمل ناراحتی فرزندشو نداره با اینکه ژوان من هنوز دنیا نیومده من اینو خوب درک میکنم و حالاست که میفهمم چقدر سخته یه مادر خوب بودن و مادر من در دوران زندگی به خاطر شرایط کاری پدرم هم مادر بود و هم پدر و هیچ گاه اعتراضی نکرد.
همیشه دعا میکنم که سایه پر مهرت بالای سرم باشه و این آرزویی که فقط خدا میدونه چقدر روز وشب ازش میخوام .میدونم که هیچ وقت نمی تونم کارهای رو که برای ما انجام دادی برات جبران کنیم ولی امروز که مادر میشم میخوام بهت بگم شرمنده هستم که برات دختر خوبی نبودم برام دعا کن مادر خوبی باشم برای ژوانم که اگه تو بخواهی همه چیز ممکنه.
خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم . دخترت سارا