دختر اخمو
قبل ها که هنوز ژوانی نبود هر وقت قلم دست میگرفتم و چند سطر می نوشتم حالم خوش نبود و به قول امروزی ها تریپ غم گین داشتم ولی حالا وضعیت عوض شده وقتی دلم گرفته دوست ندارم بنویسم چون بعد ها که بخونی میگی این مامی کلا" همیشه غم گین بوده .......
این عادت ارثیه و یادمه که صدفی هم روزگاری بدین صورت می نوشت یادم رفته بپرسم ازش که آیا هنوز هم آره....
و
اندر احوالات بادوم خونه پسته خندون
همش مواظب هستیم کاری نکنیم به غلط که این خانوم بادوم یاد بگیره مگه میشه دیگه از این لوح سفید پاکش کرد یه سهل انگاری مساوی است با کلی پشیمونی که روزها وقت میبره که درستش کنیم
سفر قبل که رفتیم خرم آباد آفتاب توی ماشین اذیت کننده بود و طبیعتا"اخم های ما در هم میرفت و توگلم دائم در حال تمرین مینیک صورتت بودی ووقتی با استقبال گرم و خنده اطرافیان مواجه شدی دست بردار نیستی و یه اعتراف خداییش بسیار بامزه میشی و اکنون من در جایگاه یه مادر که دوست دارم صورت دخترم همیشه بخنده ناراحتم و کاش یه ذره اطرافیان جای من بودن.....
من اخم رو روی صورتت دوست ندارم به قیمتی که خنده روی لب بقیه بشینه....
در ادامه مطلب شاهد دختر اخموی من باشید